بیتابیتا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

گل خوشرنگ بیتا

منم و دو دختر گل بیتا 10 ساله و مهتا 4 ساله

1000روزگی بیتا

سلام دختر گلم 1000 روز از روزی که اولین بار تو  رو دیدم گذشت....1000 ساله بشی عزیزم. امروز یک کیک کوچولو گرفتیم و رفتیم پارک جهان نما... در حال خاک بازی.... با دوربین اسباب بازیت داری از یک اردک عکس میندازی... در حال کتاب خوندن برای نی نی ها.... از بابا پرسیدی: بابا خونه عمو زنجیر باف کجاااااااااست؟ این روزها: گوشی من رو برمی داری خودت میری توی قسمت دور بین عکس میندازی ....بعد هم میری گالری و عکس ها رو به همه نشون میدی خودت قسمتpaint کامپیوتر رو باز میکنی و با رنگهای مختلف رنگ آمیزی میکنی. کاملا میتونی cd هات رو توی دستگاه بزاری و بقیه ی کارهاش رو ...
13 ارديبهشت 1392

پاندا

دختر گلم امروز بعد از اینکه بستنی ت رو خوردی ...چوبش رو انداختی توی سطل و رفتی روی تختت دراز کشیدی...بعدم به من گفتی مامان ساکت باش الان از توی سطل پاندا میخواد بیاد پیش من.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! امان از این تبلیغ های تلویزیون. بهت میگم عروسکت رو از روی زمین بردار میگی مامان دستم " بنده" نمیتونم. عاشق "دستت درد نکنه " های آخر غذاتم. ...
13 ارديبهشت 1392

بیسکوئیت مادر

از فرمایشات شما: مامان بیسکوئیت مادر بچه م داره......!!!!!!!!!!!!!!!!!! ............................................................... مامان این پرتقاله ا رو کی خریده؟ -بابا - دستش درد نکنه!!!!!!!!!!!! .......................................................... مامان یه چیز جالب بیار من ببینم چیه!!!!!!!!!!!!! .................................................... مامان کیه؟ -خاله -چی میگه؟ -هیچی - چه رنگیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ - کی ؟ -خ اله .......................................... مامان این چیه؟ ...
6 ارديبهشت 1392

پنگول

سلام دختر گلم چند روز پیش با رضا کوچولو و مامانش رفتیم پنگول دیدیم....جالبه که از اولش یه دونه بادکنک سبز جلوی صحنه دیدی که باعث شد کل برنامه فقط بگی من اون بادکنک سبزه رو میخوام...و اصلا حواست به پنگول نبود....ما ساعت 4 بعد از ظهر رفتیم و ساعت 6 جناب پنگول تشریف آوردند...اولش خیلی ذوق زده شدی ولییییییییییییییییییییی امان از این بادکنک سبز که آخرش هم به ما نرسید و مجبور شدم برات از بیرون بخرم....بعد از برنامه هم تا شب گریه میکردی که من میخوام برم خونه پنگول....دیوونه مون کردی... دختر شیرینم انقدر شیرین زبون شدی که بعضی اوقات دوست دارم بخورمت... داشتم با خاله حرف میزدم... - مامان کیه؟ -خاله -چی میگه؟ -؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ -چه ...
6 ارديبهشت 1392

تولدت مبارک عزیزم

دختر کوچولوی من تولدت مبارک عزیزم.یادش به خیر ..همچین روزی دنیای کوچیک و دو نفره ی من وبابایی رو بزرگ کردی و پر از شادی.برات از خدا سلامتی می خوام...دوست دارم و باز هم تولدت مبارک... این عکس کادوی شماست که فعلا محرمانه ست تا بعد از تولد       ...
1 شهريور 1391

قدو وزن

دختر قشنگم برای قد وزن بردمت دکتر.وزنت که همون بود.اما قد کشیده بودی. دکتر گفت که تا دو سالگی باید بتونی تنهایی غذا بخوری که من نمیزاشتم. بهت میگم این میمونه چیکار میکنه  اداش رو در میاری. بیتا و نماز...یا به قول خودش ا... ا... بابایی برات شکل میکشید و شما توش رو پر میکردی.آخرش یک مستطیل باریک کشید شما هم فقط یک خط کشیدی.بعد فقط یک خط کشید...شما هم پر رنگش کردی. و طبق معمول خودت رو خوشگل کردی عزییییییییییییییییییییییییییییییزمی ...
1 شهريور 1391

دخترم بزرگ شده

با هم میریم سر یخچال ..میگم خرما میخوری...میگی بله...بعد یه دونه بهت  میدم..میگی دو...یعنی دوتا بعد میگیری و میری سراغ سی دی هات که همیشه توی دستتن.می  شماریشون..از دو شروع میکنی.دو سه چهار پنج ..شش...نه ..ده.هفت هم هر  وقت یادت بود میگی. همه ی کتابات رو از کمد در میاری.تقریبا همه ی شعراش رو بلدی ولی کامل نمیتونی بگی..بعد هم همه رو خودت جمع میکنی میزاری توی کمدت. شب که با هم میخوایم بخوابیم..من اول کنار تو میخوابم...خودت نانایتو (به قول خودت) کوک میکنی و بعد چراغ خواب رو روشن میکنی...منم خودم رو میزنم به خواب تا تو زودتر بیای...بعد که کنارم خوابت برد میرم سر جام میخوابم ...اونوقته که با خودم فکر میکنم خدایا...دخترم کی ای...
1 شهريور 1391