دختر تاجر من
عزیزم امروز به بابا گفتی بابا روسری من رو میخری....بابا هم به دونه صد تومانی به شما داد و روسری شما رو خرید...بعد گفتی کمه و خلاصه سه تا صد تومانی ازش گرفتی و روسری رو بهش فروختی... بعد هم با دست و دلبازی پولات رو بینمون پخش کردی خیلی خوابم میومد...روی تخت دراز کشیده بودم دلم میخواست بخوابم.اومدی گفتی مامان بیدار شو....گفتم دارم فکر میکنم.... حالا هی به همه میگی....همگی فکر کنید..... !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! مامان بیسکوئیت دوست داری؟..... بله بیتا:تازه من ب دم خوشمزه ترم میشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! راستی امروز پیجمون توی فیس بوک 100 تایی شد ...
نویسنده :
مهناز
14:06