بیتا وعاشورا
بیتا وعاشورا 
امسال دخترم اولین سالیه که نذری میخوره.فردا که روز شیرخواره هاست می خوام ببرمش.اینم یک عکس از پارسال:
دخترم گلم نارنگی برامون پوست میکنه وتازه آشغالشم زمین نمیریزه. جالبتر اینه که اولش رو یک ذره با دندون میکنه....اولش ما نمیزاشتیم. فکر میکردیم میخوادبا پوست بخوره ولی بعد...
اینم عروسک دخترم که براش عشقولانه در میکنه. حتی میاره میچسبونه به من که نی نیش شیر بخوره
بین همه ی سوراخ سنبه های خونه دخترم کنار آب گرمکن رو میپسنده و میشینه بعدم دستش رو میکشه روش تا صدا بده
وقتی بهش میگی چی تو دهنته عوض اینکه اون رو بده بیرون سریع قورتش میده
دخترم عاشقه مداد و...ایناست.نگاه کنید....
اینم یک عکس با کفشهای من...
فینگیلی تازه نمیزاره چیزی دهنش بزاریم با دستش میگیره تیکه میکنه بعد میخوره.
دختر گلم دوستت داریم. عاشق اون لحظه هستم که بهت میگیم بپر و تندتند میپری.چقدر ماشاا... شیرین شدی عزیزم. حیف که همه رو نمیشه نوشت.مثلا اون لحظه ای که راه می رفتی و هی کف پات رو نگاه می کردی که بابا کشف کرد که آشغال رفته پات. ...یا وقتی جارو دستی میکشی.اونم نه فقط زمین رو... یا اون وقت که بابا رو میزنی وبابا ادای گریه در میاره و اونوقت خودت بغض می کنی.....و خیلی وقتهای دیگه خوشگلم.الانم از ترس اینکه بیدار نشی تندتند نوشتم. راستی از وقتی بی خیال غذا خودنت شدم ماشاا.. خوب می خوریااااااا شیرین شکر.
