بیتابیتا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

گل خوشرنگ بیتا

منم و دو دختر گل بیتا 10 ساله و مهتا 4 ساله

با تو با بهار میرویم....

1391/1/16 12:54
نویسنده : مهناز
252 بازدید
اشتراک گذاری
بیتای من

دیروز داشتم فکر میکردم که از وقتی تو اومدی چه چیزهایی ازت یاد گرفتم...

ازت یاد گرفتم که هنوز آسمون بالای سرمونه....یاد گرفتم که اگه یک پرنده توی آسمون داره پرواز میکنه باید با دست نشون دادو خوشحال بود...

فهمیدم که هنوز گربه ها هستند...و اگه یکیشون از ترس من فرار کرد و رفت زیر ماشین..میشه تا کمر خم بشی ونگاش کنی....

از تو یاد گرفتم که وقتی گوشه تلویزیون به مناسبت عید ماهی گذاشته بودند به ازاء هر بار اومدن ماهی ها میشه تعجب کردو خوشحال بود...

با تو فهمیدم...که  پایین آبگرمکنها سوراخ داره...فهمیدم مورچه ها هنوز روی زمین هستند...

با تو یادم افتاد که از سقف جلوی در چند تا ماهی آویزونه..که باید برم و هر چند یک بار بهشون دست بزنم...

با تو همیشه برف زیباست...و اینکه با هم روی مبل بشینیم و یاکریمهای زیر برف رو تماشا کنیم...لذت بخشه...

با تو فهمیدم بین اینکه بی خواب باشی و پنج صبح پاشی و یا مریض باشی و این ساعت باشی خیلی فرق هست.... و باید برای اولی خدا رو شکر کرد....

با تو کلیدهای برق کاربردی ترند... هیچ جعبه ای فراموش نمیشه....و خیلی چیزهایی که به چشم من قابل دیدن نداره از چشم کنجکاو تو در امان نیست....

عزیزم از تو یاد گرفتم که با یک پارچه ی رنگ و رو رفته با یک برگ خشک با یک چاله ی آب ....با اثر انگشت روی شیشه....با قایم شدن پشت مبل... با پخش کردن شکلاتها روی زمین..با پله برقی..میشه خوشحال بود.

عزیزم تو ستاره ها رو یادم آوردی... همونهایی که یادم رفته بود که هنوز هستند.... با تو هر شب دنبال ماه میگردم.... همون که وقتی بچه بودم از تشابه اسممون لذت میبردم....

امیدوارم هر سال مثل الان تازه باشی و خوشحال.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)